نیکان جونمنیکان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
قصه شیرین زندگی ماقصه شیرین زندگی ما، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

پسرم همه هستی ام

هفته16

سلام طناز مامان وعشق بابا خوبی؟سلامتی؟دیروز نوبت دکتر داشتم،دوباره صدای قلب قشنگتو گذاشت وشنیدم.دکتر گفت سالمی ورشدتم خوبه بزنم به تخته.مامانی هم بد نیستم.یه وقتایی خیلی خوبم ویه وقتایی یه کم نگران ولی خیلی سعی میکنم که نگران چیزی نباشم وفقط وفقط به تو خوشگلم فکر کنم.بابایی هم خوبه وخیلی دوستت داره.کم کم باید تکون خوردن هاتو حس کنم.عزیز مایی.خیلی دوستت داریم. فدای روی ماهت مادر
26 آذر 1391

هفته15

سلام طلای مامان خوبی عزیز دلم؟دیروز آزمایشات غربالگری رو بردم پیش خانوم دکتر.البته من ندیدمش ومنشی برد تا نشونش بده،گفت همه چی خوبه. الان چند روزه اوضام بهتره.اشتهام برگشته.دیگه تهوع ندارم.گلم هنوز نمیدونم دخملی یاپسر؟دیروز چندتا اسم برات انتخاب کردم.هرچی به بابایی میگم یکی رو انتخاب کن جدی نمیگیره وهی میگه دنیا بیاد یه چیز میزاریم روش. الان شما14هفته و4روزتونه.وای کی به هفته 40 میرسی مامانی؟منکه خیلی دوستت دارم وباباتم همینطور.دیشب برات لالایی خوندم که بخوابی.بابایی الان خیلی بیشتر هوامو داره چون شکمم یه کم بالا اومده .ودیکه فهمیده که باردارم.خدا تورو وبابایی رو برام حفظ کنه. دوستت داریم جیگر مامانی وبابایی ...
20 آذر 1391

هفته14

سلام گلم امروز دکترمو عوض کردم. رفتم پیش خانوم دکتر فریناز علیدوست.فامیل بابامهدیه.صدای قلبتو برام گذاشت.شکر خداسالم بودی .بهم گفت یه کم مراقب باشم تا دو هفته که بهتر شم.استراحت کامل.الانم داریم با بابایی چایی میخوریم وبهت سلام میرسونه. فدای تو جوجوی مامان
7 آذر 1391

هفته 13

سلام عسل مامان خوبی؟الان نزدیک سه روزه حالم دگرگونه.یه کم لک بینی داشتم.خیلی ترسیدم.ازساعت3شب که دیدم تا خودصبح چشم رو هم نذاشتم ودعا کردم واشک ریختم که تو چیزیت نشه.صبح وقتی میخواستم برم دستشویی از ترس داشتم میمردم.وقتی رفتم خونه بابابزرگ حسینی خیلی سرحال بودم آخه سونوی غربالگریت دیده بودم وتو توش کاملا معلوم بودی،مخصوصا پاهای کوچولوت که قربونش برم،ولی وقتی اینطور شد کلی حالم گرفته شد.خاله زری وخاله معصوم که این چند روز کلی هوامو داشتن،بابامهدی هم که خونه پدر جون بود وپیش مانبود،تو اینجور مواقع بابایی هیچ وقت پیشم نیست وجای خالیش....بدجوری اذیتم میکنه.حس بدی پیدامیکنم انگار یه چیز گم کردم.حالاتو استراحتم.آخه تاسوعا وعاشوراست وهمه دکترها تعط...
6 آذر 1391
1